ادامه گزارش٬ گفت و گو با ابوالفضل درخشنده. که از نشانه های بیرونی از جمله وضعیت فرهنگی٬ ی و اجتماعی کشور نشات میگیرد و باعث شده بخواهم مطالبی را به خواننده ام منتقل کنم. برای همین٬ زبان داستان را انتخاب کرده ام چون زبان٬ زبان تمامی نسل ها است و داستان هایی که نوشته ام محور اسیب شناسی اجتماعی٬ ی و فرهنگی کشور است. مقوله جنگ را چه طور میبینید.ربط قضایای داستان نویسی با مقوله جنگ چیست.تخریب چی دوران در پایگاه اطلاعاتی دشمن.چرا این موضوع را برای پرداختن به جنگ انتخاب کردید. جواب: چون این که یک تجربه ای گران سنگ برای کسانی که میتوانستند از ان به کارگیری کنند بود.گنجینه ای گران سنگی برای کسانی که قصد بهره برداری از ان را داشتند و همچنین برای کسانی که میتوانستند از ان به کارگیری کنند بود.این یکه خوری است اگر دریای گسترده معرفت را نخواهیم به نسل بعد از خودمان انتقال دهیم. شما به عنوان یک بازمانده جنگ٬ چه طور با مقوله تخریب اشنا شدید٬ چه گونه با ان انس گرفتید٬ چه گونه شد که این مقوله تخریب شما را به مرحله ای و جایی برد که خواستید در مورد تخریب بنویسید و چه گونه تخریب را تعبیر و تفسیر میکنید. جواب: خدمتتان عرض کردم٬ تخریبچی کسی هست که با ایثار جانش راه سالم و بی خطر را برای همرزمانش هموار میکند.در دوران جنگ٬ تخصصی که با توجه به جثه ریزم برای من در نظر گرفته شده بود تخریبچی بود به این معنا که باید تک و تنها در میدان مین میرفتم مین ها را خنثا میکردم تا راه سالم و بیخطر را برای پیشروی نیروهای خودی فراهم کنم.در این دوران هم به افرادی نیاز است که تک و تنها دل به خطر میدهد و راه سالم فرهنگی را برای مردمشان هموار کنند. حالا این تخریبچی که کارش ساختن است نه خراب کردن که متاسفانه این تفسیر غلط که نام تخریبچی را می اورند به درون مایه ان توجهی نمیکنند.در عرصه فرهنگی هم همین است.وقتی شما بخواهید در مقابل رانت خواران مختلف بایستید تک و تنها وسط میدان مین هستید. نخستین اشتباهت اخرین اشتباهت است بلافاصله یک انگی٬ تهمتی٬ چیزی بهت میزنند که قلمت را بشکنند. پس٬ دوران جنگ و تخصص دوران جنگ در دوران سازندگی هم کاربرد دارد. انجا تنها بودی اینجا هم تنهایی. انجا تنها خدا حامی ات بود اینجا هم تنها خدا حامی ات است.انجا با دشمن میجنگیدی اینجا هم دشمن نفوذی و عناصر بدلی دورت را احاطه کرده اند.نمیدانی کدامشان خودی هستند کدامشان دشمن.درست مثل جبهه های غرب که از جلو نیروهای عراقی بودند و از چپ٬ راست و پشت سرت دمکرات٬ کومله و انواع و اقسام ستون پنجم دشمن بودند. فکر میکنید جریان حاکمیتی کشور که حاکمیت فرهنگی و ی کشور است از ابتدا تا کنون مساعد به حال نظام و مردم بوده یا خیر. جواب: صددرصد. اکنون چی. جواب: ما انقلاب کردیم که تحول ی٬ اجتماعی و فرهنگی داشته باشیم.اکنون هم که با بودن ولایت فقیه. من یک فصل کتاب رمان تخریبچی دوران را در جایگاه دفاع از ولایت فقیه نوشته ام و به ان باور و ایمان دارم تا هنگامی که ولایت فقیه حاکم بر این کشور است هیچ دغدغه ای نداریم حالا عناصر نفوذی و بدلی هرکاری دلشان میخواهد انجام دهند ما هم به عنوان سرباز ولایت باید تلاش خودمان را انجام دهیم. فکر میکنید تاثیر انقلابی این جریان در کجا است. جواب: خود شما دارید میبینید در اقصا نقاط جهان. تاثیر این جریان در کجای ایران نهادینه شده است و چه گونه میشود با توجه به این هجمه نهادینه اش کرد. جواب: داستان٬ زبان مشترک تمام نسل ها است. گفت و گوی تمدنها که از سالها قبل مطرح شده٬ کجای این جریان قرار دارد. جواب: به هر حال ان هم زبان مشترک بین نسل ها است.اصل گفت و گوی تمدنها که مشکل ندارد.ما باید تعامل داشته باشیم. تعامل هم به واسطه فرهنگ ایجاد میشود.دشمن هم با شبکه های ماهواره ای٬ فرهنگ ما را نشانه گرفته است. متاسفانه عناصر پولی هم دارند به خواست دشمن رفتار میکنند.وقتی که ما تولید فرهنگی خوب نداشته باشیم٬ سریال و فیلم هم نداریم مردم سراغ ماهواره ها میروند.هر زمانی که ما تولید های فرهنگی خوب داشتیم این مردم ماهواره ها را خاموش کرده اند. فکر میکنید راهبرد انقلاب چه راهبردی است و این راهبرد برای پیمودن راه انقلاب چه گونه میسر است. جواب: توجه به فرمایشات مقام معظم رهبری به عنوان هادی و مرشد کشور و توجه به زبان مشترک بین نسل ها که زبان هنر داستان نویسی است. شما مبارزه در راه اسلام و ولایت را در داستان نویسی انقلابی و دفاع مقدسی میدانید. جواب: نه. ما٬ در ملی گرایان هم که دوران جنگ هم ملی گراها بودند٬ اقلیت های مذهبی هم بودند تنها بچه مسلمان ها که نبودند.ما به عنوان یک ایرانی مسلمان که من ابتدا ایرانی هستم بعد مسلمان هستم و مسلمانی هستم که ایرانی ام به این معنا که اسلام حد و مرز ایرانیت من را شکسته است.خارج از مرزها هم مسلمانها هستند که هموطن و هم کیش من محسوب میشوند.
گفت و گو: مهدی طهرانی
درباره این سایت